دامنی که ادامه دامن فاطمه بود تا حسین علیه السلام سر بر آن بگذارد، تا زینب، بی هیچ دغدغه، غصه هایش را در آن مویه کند، تا عموی تشنگان کربلا، وفاداری را و گذشت را از آن بیاموزد.
ام البنین، مادر داغدار مدینه بود، اما ایستاد؛ ایستاد و کربلا را در مدینه، پنجره در پنجره سرود. کربلا را در کوچه های مدینه جاری کرد. دست هایش، آشناترین داغ کربلا بود.
حالا مدینه مویه می کند و بقیع، ماتمی دیگر را در دامن می کشد و اشک می ریزد. آن روز هم که قبری در مدینه گم شد، بقیع اشک می ریخت. بقیع، اشک می ریزد و چهار ماه کامل در آسمانش می درخشند؛ چهار ماه پاره پاره.